[حکایتى که دلالت بر عظمت شأن زیارت عاشورا مىنماید]
بد نیست در اینجا حکایتى را که یکى از علماى بزرگ و مورد وثوق برایم نقل نموده بگویم. او مىگوید: یکى از افراد مورد اعتماد به من گفت: در زمان کودکى در محل خود دوستى داشتم که وقتى بزرگ شد شغل عشّارى پیشه کرده و مدتى به این کار اشتغال داشت بعد از مدتى مرد و در گورستان دفن گردید. در خواب دیدم که خوشحال بوده و زندگى خوب و راحتى دارد. از او پرسیدم، چگونه نجات پیدا کردى و چرا وضعت خوب است گفت: بعد از مرگ، بخاطر کارهاى بدم عذاب مىشدم تا این که فلان زن، همسر فلانى در فلان روز مرد و در این گورستان بخاک سپرده شده در شبى که او را دفن کردند امام حسین علیه السّلام سه بار از او دیدار کرده و در بار سوم به فرشتگان دستور دادند که عذاب
ترجمهالمراقبات ص : 442 را از همسایههاى او بردارند. پس از آن عذاب نشده و وضع ما خوب شد. وقتى از خواب بیدار شدم، در پى همسر او رفته، او را یافته و از همسر، مرگ و مکان دفن او را پرسیدم: نشانیهاى او همان بود که عشّار گفته بود. از حالات و کارهاى همسرش پرسیدم و در میان کارهاى همسرش که مربوط به امام حسین علیه السّلام باشد غیر از مداومت بر زیارت عاشورا چیز دیگرى نیافتم.
برادرم مهربانى و وفاى او علیه السّلام را ببین. چگونه در یک شب سه بار از زنى دیدار کرده و واسطه او مىشود بگونهاى که همسایگان او و حتى عشّار از شفاعت او بهرهمند مىشوند. خداوندا درود و سلامهاى ما را در هر لحظه و تا ابد و باندازه علم و رضایت خود و بطور بىپایان به او برسان.