سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 47
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 110851
کل یادداشتها ها : 137
خبر مایه


 حسد از ریشه‏هاى کفر:

امام صادق علیه السلام فرمود:

اصول الکفر ثلاثة: الحرص و الاستکبار و الحسد.«» ریشه‏هاى کفر سه چیز است: حرص، تکبّر و حسد.

سپس در باره حسد فرمود:

 نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عملى ص :  297 و أمّا الحسد فابنا آدم حیث قتل أحدهما صاحبه.«» اما حسد در داستان دو پسر آدم [هابیل و قابیل‏] است آنگاه که یکى دیگرى را کشت.

مرحوم مجلسى مى‏فرماید:

و کأنّ المراد باصول الکفر ما یصیر سببا للکفر احیانا لا دائما و للکفر ایضا معان کثیره.«» گویا مقصود از ریشه‏هاى کفر گناهانى است که گاهى موجب کفر مى‏شود نه همیشه، و کفر معانى و مصادیق فراوانى دارد. [1] [1] مرحوم مجلسى در تفسیر این حدیث دو احتمال مى‏دهد:

 الف. مقصود از اصول کفر گناهانى است که گاهى موجب کفر مى‏شود (یعنى به صورت اقتضا در ایجاد کفر مؤثر است نه آنکه علت تامّه کفر باشد).

 ب. برفرض آنکه مقصود از اصول کفر علل تامه کفر باشد باید دانست که کفر داراى درجات و مصادیق فراوان است که بالاترین آنها کفر در برابر ایمان و اسلام است. بنابر این، امکان دارد گناهانى مانند تکبّر و حسد و حرص علت به وجود آمدن مصادیق نازله کفر باشد نه مصادیق کامله آن.

 توضیح کلام علامه مجلسى نسبت به احتمال اول آن است که: تأثیر این سه گناه (حرص، استکبار و حسد) براى تحقق کفر به صورت اقتضا است نه علیّت تامه، یعنى این صفات رذیله زمینه براى حدوث کفر است که اگر با عوامل دیگرى جمع شود سرانجامش کفر خواهد بود، ولى اگر عوامل دیگر ضمیمه نشود تأثیر این صفات در بوته اقتضا باقى مى‏ماند مانند آتش که زیر خاکستر همیشه آماده التهاب است و با یک جرقه ملتهب مى‏شود. در نتیجه، محصّل کلام مجلسى این است که اگر بخواهیم در باره کفر از نظر روانى و اخلاقى ریشه‏یابى کنیم خواهیم یافت آنان که آگاهانه کافر شده‏اند این سه صفت از عوامل اصلى کفر آنها است، یعنى هیچ کافرى بدون تأثیر این صفات کافر نمى‏شود. اما اینکه هر کس داراى این صفات باشد کافر است، نه این طور نیست، ممکن است کسى این صفات را داشته باشد ولى به مرحله کفر نرسیده باشد.

 و اما توضیح احتمال دوم آن است که کفر در لسان قرآن و احادیث داراى معانى متعدد و درجات متفاوتى است و در همه جا کفر به معناى کفر در برابر اسلام نیست.

 مرحوم کلینى در کتاب اصول کافى (ج 2 - صص 389 و 390) از امام صادق علیه السلام حدیثى دارد که خلاصه آن از نظرتان مى‏گذرد:

 کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است: کفر جحود که خود بر دو وجه است: یکى آنکه بدون دلیل

 نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عملى ص :  298 امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثى فرمود:

الحسد أصله من عمى القلب و الجحود لفضل اللّه تعالى و هما جناحان للکفر و ربوبیت خدا را انکار کنى مانند دهریه و ملاحده که همه چیز را از طبیعت مى‏دانند و در این مورد دلیل قانع کننده‏اى ندارند، دوم انکار آگاهانه و مغرضانه، چنانکه فرمود:

 وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها انْفُسُهُمْ ظُلْما وَ عُلُوّا... 27: 14 (نمل - 14).

 آیات خدا را از روى ظلم و تکبّر انکار کردند و حال آنکه در دل به آن یقین داشتند.... سوم کفر عملى، چهارم کفر برائة، پنجم کفر نعمت.

 کفر نعمت آن است که نسبت به آن ناسپاسى کنى و آن را در غیر موضع خود به مصرف برسانى.

 خداوند مى‏فرماید:

 لئنْ شَکَرْتُمْ لَأزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ انَّ عَذابی لَشَدیدٌ 14: 7 (إبراهیم - 7).

 اگر سپاسگزار باشید [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود و چنانچه نسبت به آن کفر بورزید. [و ناسپاسى کنید] عذاب من شدید است.

 و اما کفر عملى آن است که احکام خدا را عملا زیر پا بگذارى و به آن بى اعتنایى کنى. خداوند به یهودیان مى‏فرماید:

 أ فَتُؤمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونُ بِبَعضٍ... 2: 85 (بقره - 85).

 به قسمتى از کتاب خدا [: تورات‏] ایمان مى‏آورید و نسبت به قسمت دیگر کفر مى‏ورزید؟... و بدیهى است که کفر با ایمان جمع نمى‏شود، پس ایمان و کفر در این آیه کفر و ایمان عملى است و شاید حدیث امام صادق علیه السلام که فرمود: «ان تارک الصّلوة کافر یعنى من غیر علّة» (وسائل الشیعه، ج 3 - ص 29) یعنى «به راستى تارک نماز کافر است در صورتى که ترک نماز بدون عذر شرعى باشد» نیز ناظر به همین معنى باشد نه اینکه از نظر اعتقاد کافر باشد، چون یکى از ارکان عملى اسلام را ترک کرده است، که امام باقر علیه السلام فرمود: «بنى الاسلام على خمس على الصلوة و الزکوة و الصوم و الحج و الولایة و لم یناد بشى کما نودى بالولایة» (اصول کافى، ج 2 - ص 15) یعنى همان طورى که اصول اعتقادى اسلام و ایمان پنج چیز است اصول عملى اسلام نیز پنج چیز است: نماز، زکات، روزه، حج، ولایت، و هیچ کدام از آنها به اندازه ولایت داراى اهمیت نیست.

 بنابر این، همان گونه که انکار اصول اعتقادى موجب کفر اعتقادى است بى اعتنایى و ترک اصول عملى نیز موجب کفر عملى است.

 و اما کفر برائة آن است که انسان نسبت به کسى اظهار برائت و بیزارى کند مانند این آیه شریفه:

 إنّى کَفَرْتُ بِما اشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبلُ... 14: 22 (إبراهیم - 22).

 شیطان روز قیامت به پیروانش مى‏گوید من بیزارم از آنچه شما به من نسبت مى‏دادید [که فکر مى‏کردید من در امور عالم و اعمال شما مؤثر هستم‏]... با نگرش به این توضیح، مرحوم مجلسى مى‏فرماید: با توجه به اینکه کفر در لسان شریعت داراى معانى و مصادیق فراوان است، بنابر این، آنچه در حدیث اصول کفر آمده مى‏تواند منطبق با معانى

 نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عملى ص :  299 بالحسد وقع ابن آدم فی حسرة الابد و هلک مهلکا لا ینجو منه أبدا.«» حسد از تاریکى قلب و از انکار نعمتهاى خدا نسبت به افراد سرچشمه مى‏گیرد و این دو [تاریکى قلب و ایراد به اینکه چرا خدا به مردم نعمت داده است‏] دو بال کفر هستند.

به سبب حسد بود که فرزند آدم براى همیشه در حسرت باقى ماند و به هلاکتى افتاد که هرگز از آن رهایى نخواهد یافت. مولوى گوید:

 ور حسد گیرد تو را در ره گلو  در حسد ابلیس را باشد غلو کاو ز آدم ننگ دارد از حسد  با سعادت جنگ دارد از حسد عقبه زین صعب‏تر در راه نیست  اى خنک آن کش حسد همراه نیست این جسد خانه حسد آمد بدان  کز حسد آلوده باشد خاندان چون کنى بر بى حسد مکر و حسد  زآن حسد دل را سیاهیها رسد خاک شو مردان حق را زیر پا  خاک بر سر کن حسد را همچو ما«»






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ